عشق و دیوانگی

در زمانهای بسیار دور زمانی که هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود، همه فضیلت ها در همه جا شناور بودند. روزی همه آنها دور هم جمع شده بودند ناگهان یکی از آنها ایستاد و گفت بیایید یک بازی کنیم مثلاً قایم باشک.

همه از این پیشنهاد خوشحال شدند و دیوانگی فوراً فریاد زد من چشم میگذارم... من چشم میگذارم... و از آنجا که هیچ کس نمیخواست به دنبال دیوانگی بگردد همه قبول کردند. دیوانگی جلوی درختی رفت و چشمهایش را بست و شروع به شمردن کرد یک، دو، سه...

همه رفتند و در جایی پنهان شدند...

لطافت خود را به شاخ ماه آویزان کرد.

خیانت داخل انبوهی از زباله پنهان شد.

اصالت در میان ابرها مخفی گشت.

هوس به مرکز زمین رفت.

طمع داخل کیسه ای که خودش دوخته بود رفت

و دیوانگی مشغول شمردن بود هفتادونه، هشتاد...

همه پنهان شده بودند به جز عشق که همواره سردرگم بود و نمیتوانست تصمیم بگُیرد و جای تعجب هم نیست زیرا همه میدانیم که پنهان کردن عشق مشکل است.

در همین حال دیوانگی به پایان شمارش میرسید نود و پنج، نود و شش، نود و.....

هنگامی که دیوانگی به صد رسید عشق پرید بربالین یک بوته ی گل سرخ وپنهان شد.

دیوانگی فریاد زد "دارم میام" و او اولین کسی را که پیدا کرد تنبلی بود زیرا تنبلیش آمده بود جایی پنهان شود و لطافت را یافت که به شاخ ماه آویزان بود. هوس در مرکز زمین بود. یکی یکی همه پیدا شدند به جزعشق، او از یافتن عشق ناامید شده بود.

حسادت درگوشش زمزمه می کرد تو باید فقط عشق را پیدا کنی او پشت بوته گل رز پنهان شده است.

دیوانگی شاخه ای خشک از تنه ی درختی کند و با شدت و هیجان زیاد آن را در بوته ی گل سرخ فرو کرد و دوباره و دوباره تا با صدای ناله متوقف شد.

عشق از پشت بوته بیرون آمد، با دستهایش صورت خود را پوشانده بود و ازمیان انگشتانش قطرات خون بیرون میزد.

دیوانگی گفت: من چه کردم ؟ چگونه میتوانم تو را درمان کنم ؟

عشق پاسخ داد تو نمیتوانی مرا درمان کنی اما اگر میخواهی کاری بکنی راهنمای من باش.

«این گونه است که از آن روز به بعدعشق کور است ودیوانگی همواره در کنار اوست.»

برای حرکت در جهت عکس...

در يك شركت بزرگ ژاپني كه توليد وسايل آرايشي را برعهده داشت ، يك  مورد به ياد ماندني اتفاق افتاد:

شكايتي از سوي يكي مشتريان به كمپاني رسيد . او  اظهار داشته  بود  كه  هنگام  خريد  يك بسته صابون  متوجه شده بود كه  آن قوطي خالي است  .

بلافاصله  با تاكيد و پيگيريهاي مديريت ارشد  كارخانه  اين مشكل  بررسي ،  و دستور صادر شد كه خط بسته بندي اصلاح گردد و قسمت فني  و مهندسي نيز تدابير لازمه را جهت پيشگيري از تكرار چنين مسئله اي اتخاذ نمايد  .

مهندسين نيز دست به كار شده و راه حل پيشنهادي خود را چنين ارائه دادند :

پايش ( مونيتورينگ )  خط بسته بندي با اشعه ايكس

بزودي سيستم مذكور خريداري شده و با تلاش شبانه روزي گروه مهندسين ،‌ دستگاه توليد اشعه ايكس و مانيتورهائي با رزولوشن بالا نصب شده  و خط مذبور تجهيز گرديد  .

سپس دو نفر اپراتور نيز جهت كنترل دائمي پشت آن دستگاهها به كار گمارده شدند  تا از عبور احتمالي قوطيهاي خالي جلوگيري نمايند.

نكته جالب توجه در اين بود كه درست همزمان با اين ماجرا ،  مشكلي مشابه  نيز در يكي از كارگاههاي كوچك توليدي پيش آمده بود اما آنجا  يك كارمند معمولي و غير متخصص آنرا به شيوه اي بسيار ساده تر و كم خرجتر حل كرد :

تعبيه يك دستگاه پنكه در مسير خط  بسته بندي تا قوطی خالی را باد ببرد !!!

جمله روز :  هر احمقی می تواند چیزها را بزرگتر، پیچیده تر و خشن تر کند؛ برای حرکت در جهت عکس، به کمی نبوغ و مقدار زیادی جرات نیاز است. آلبرت انشتین

 

آخر همه چیز خوبه

کشیش سوار هواپیما شد.  کنفرانسی تازه به پایان رسیده بود و او می‎رفت تا در کنفرانس دیگری شرکت کند؛ می‎رفت تا خلق خدا را هدایت کند و به سوی خدا بخواند و به رحمت الهی امیدوار سازد.  در جای خویش قرار گرفت.  اندکی گذشت، ابری آسمان را پوشانده بود، امّا زیاد جدّی به نظر نمی‎رسید.  مسافران شادمان بودند که سفرشان به زودی شروع خواهد شد…

هواپیما از زمین برخاست.  اندکی بعد، مسافران کمربندها را گشودند تا کمی بیاسایند.  پاسی گذشت.  همه به گفتگو مشغول؛ کشیش در دریای اندیشه غوطه‌ور که در جمع بعد چه‎ها باید گفت و چگونه بر مردم تأثیر باید گذاشت.  ناگاه، چراغ بالای سرش روشن شد: "کمربندها را ببندید!"  همه با اکراه کمربندها را بستند؛ امّا زیاد موضوع را جدّی نگرفتند.  اندکی بعد، صدای ظریفی از بلندگو به گوش رسید، "از نوشابه دادن فعلاً معذوریم؛ طوفان در پیش است."

موجی از نگرانی به دلها راه یافت، اما همانجا جا خوش کرد و در چهره‌ها اثری ظاهر نشد، گویی همه می‌کوشیدند خود را آرام نشان دهند. باز هم کمی گذشت و صدای ظریف دیگربار بلند شد، "با پوزش فعلاً غذا داده نمی‌شود؛ طوفان در راه است و شدت دارد.

نگرانی، چون دریایی که بادی سهمگین به آن یورش برده باشد، از درون دلها به چهره‌ها راه یافت و آثارش اندک اندک نمایان شد...

طوفان شروع شد؛ صاعقه درخشید، نعره رعد برخاست  و صدای موتورهای هواپیما را در غرش خود محو و نابود ساخت؛ کشیش نیک نگریست؛ بعضی دستها به دعا برداشته شد؛ اما سکوتی مرگبار بر تمام هواپیما سایه افکنده بود؛ طولی نکشید که هواپیما همانند چوب‎پنبه بر روی دریایی خروشان بالا رفت و دیگربار فرود افتاد، گویی هم‌اکنون به زمین برخورد می‎کند و از هم متلاشی می‎گردد. کشیش نیز نگران شد؛ اضطراب به جانش چنگ انداخت؛ از آن همه که برای گفتن به مردم در ذهن اندوخته بود، هیچ باقی نماند؛ گویی حبابی بود که به نوک خارک ترکیده بود؛ پنداری خود کشیش هم به آنچه که می‌خواست بگوید ایمانی نداشت…

سعی کرد اضطراب را از خود برهاند؛ اما سودی نداشت.  همه آشفته بودند و نگران رسیدن به مقصد و از خویش پرسان که آیا از این سفر جان به سلامت به در خواهند برد…؟!

نگاهی به دیگران انداخت؛ نبود کسی که نگران نباشد و به گونه‎ای دست به دامن خدا نشده باشد.

ناگاه نگاهش به دخترکی افتاد خردسال؛ آرام و بی‎صدا نشسته بود و کتابش را می‌خواند؛ یک پایش را جمع کرده، زیر خود قرار داده بود. ابداً اضطراب در دنیای او راه نداشت؛ آرام و آسوده‌خاطر نشسته بود...

گاهی  چشمانش را می‎بست، و سپس می‎گشود و دیگربار به خواندن ادامه می‎داد.  پاهایش را دراز کرد، اندکی خود را کش و قوس داد، گویی می‎خواهد خستگی سفر را از تن براند؛ دیگربار به خواندن کتاب پرداخت؛ آرامشی زیبا چهره‌اش را در خود فرو برده بود...

هواپیما زیر ضربات طوفان مبارزه می‎کرد، گویی طوفان مشت‎های گره کردهء خود را به بدنه هواپیما می‎کوفت، یا می‎خواست مسافران را که مشتاق زمین سفت و محکمی در زیر پای بودند، بترساند.  هواپیما را چون توپی به بالا پرتاب می‎کرد و دیگربار فرود می‎آورد.  اما این همه در آن دخترک خردسال هیچ تأثیری نداشت، گویی در گهواره نشسته و آرام تکان می‎خورد و در آن آرامش بی‎مانند به خواندن کتابش ادامه می‎داد...

کشیش ابداً نمی‎توانست باور کند؛ در جایی که هیچیک از بزرگسالان از امواج ترس در امان نبود، او چگونه می‎توانست چنین ساکن و خاموش بماند و آرامش خویش حفظ کند.  بالاخره هواپیما از چنگ طوفان رها شد، به مقصد رسید، فرود آمد.

مسافران، گویی با فرار از هواپیما از طوفان می‎گریزند، شتابان هواپیما را ترک کردند، اما کشیش همچنان بر جای خویش نشست.  او می‎خواست راز این آرامش را بداند.

همه رفتند؛ او ماند و دخترک.  کشیش به او نزدیک شد و از طوفان سخن گفت و هواپیما که چون توپی روی امواج حرکت می‌کرد.

سپس از آرامش او پرسید و سببش؛ سؤال کرد که چرا هراس را در دلش راهی نبود آنگاه که همه هراسان بودند...؟!

دخترک به سادگی جواب داد : چون پدرم خلبان بود؛ او داشت مرا به خانه می‎برد؛ اطمینان داشتم که هیچ نخواهد شد و او مرا در میان این طوفان به سلامت به مقصد خواهد رساند؛ ما عازم خانه بودیم؛ پدرم مراقب بود؛ او خلبان ماهری است ...

گویی آب سردی بود بر بدن کشیش؛ سخن از اطمینان گفتن و خود به آن ایمان داشتن؛ این است راز آرامش و فراغت از اضطراب..!

 

بسا از اوقات انواع طوفانها ما را احاطه می‎کند و به مبارزه می‎طلبد.  طوفانهای ذهنی، مالی، خانگی، و بسیاری انواع دیگر که آسمان زندگی ما را تیره و تار می‎سازد و هواپیمای حیات ما را دستخوش حرکات غیر ارادی می‎سازد، آنچنان که هیچ اراده‎ای از خود نداریم و نمی‎توانیم کوچکترین تغییری در جهت حرکت طوفانها بدهیم.

همه اینگونه اوقات را تجربه کرده‎ایم؛ بیایید صادق باشیم و صادقانه اعتراف کنیم که در این مواقع روی زمین سفت و محکم بودن به مراتب آسان‎تر از آن است که روی هوا، در پهنه آسمان تیره و تار، به این سوی و آن سوی پرتاب شویم...

اما، به خاطر داشته باشیم، که پدر ما که در آسمان است  و خلبانی هواپیما را به عهده دارد و با دست‌های آزموده و ماهر خویش آن را در پهنه بی‎کران زندگی هدایت می‎کند.

او ما را به منزل خواهد رساند؛ او مقصد ما را نیک می‎داند و هواپیمای زندگی ما را از طوفانها خواهد رهانید و به سرمنزل مقصود خواهد رساند.  نگران نباشید...

جمله روز :   همیشه آخر هر چیز خوب میشود.اگر نشد بدان هنوز آخر آن نرسیده. چارلی چاپلین

 

امروز را غنیمت شمار

روزي خانمي سخني را بر زبان آورد كه مورد رنجش خاطر بهترين دوستش شد ، او بلافاصله از گفته خود پشيمان شده و بدنبال راه چاره اي گشت كه بتواند دل دوستش را بدست آورده و كدورت حاصله را برطرف كند .

 

او در تلاش خود براي جبران آن ، نزد پيرزن خردمند شهر شتافت و پس از شرح ماجرا ،‌ از وي مشورت خواست ...

پيرزن با دقت و حوصله فراوان به گفته هاي آن خانم گوش داد و پس از مدتي انديشه ، چنين گفت : تو براي جبران سخنانت لازمست كه دو كار انجام دهي و اولين آن فوق العاده سختتر از دوميست .

خانم جوان با شوق فراوان از او خواست كه راه حلها را برايش شرح دهد .

پيرزن خردمند ادامه داد : امشب بهترين بالش پري را كه داري ، ‌برداشته و سوراخی در آن ايجاد ميكني ،‌ سپس از خانه بيرون آمده و شروع به قدم زدن در كوچه و محلات اطراف خانه ات ميكني و در آستانه درب منازل هر يك از همسايگان و دوستان و بستگانت كه رسيدي ،‌ مقداری پر از داخل بالش درآورده و به آرامي آنجا قرار ميدهي .

بايستي دقت كني كه اين كار را تا قبل از طلوع آفتاب فردا صبح تمام كرده و نزد من برگردي تا دومين مرحله را توضيح دهم ...!

خانم جوان بسرعت به سمت خانه اش شتافت و پس از اتمام كارهاي روزمره خانه ، شب هنگام شروع به انجام كار طاقت فرسائي كرد كه آن پيرزن پيشنهاد نموده بود .

او با رنج و زحمت فراوان و در دل تاريكي شهر و در هواي سرد و سوزناكي كه انگشتانش از فرط آن ، يخ زده بودند ، توانست كارش را به انجام رسانده و درست هنگام طلوع آفتاب به نزد آن پيرزن خردمند بازگشت ...

خانم جوان با اينكه بشدت احساس خستگي ميكرد ، اما آسوده خاطر شده بود كه تلاشش به نتيجه رسيده و با خشنودي گفت  :‌بالش كاملا خالي شده است !

پيرزن پاسخ داد : حال براي انجام مرحله دوم ، بازگرد و بالش خود را مجددا از آن پرها ،‌ پر كن ، تا همه چيز به حالت اولش برگردد !!!

خانم جوان با سرآسيمگي گفت : اما ميدونيد اين امر كاملا غير ممكنه ! باد بيشتر آن پرها را از محلي كه قرارشان داده ام ،‌ پراكنده است ، ‌قطعا هرچقدر هم تلاش كنم ، ‌دوباره همه چيز مثل اول نخواهد شد !

پيرزن با كلامي تامل برانگيز گفت : كاملا درسته !

هرگز فراموش نكن كلماتي كه بكار ميبري همچون پرهائيست كه در مسير باد قرار ميگيرند .

آگاه باش كه فارغ از ميزان صمميت و صداقت گفتارت ، ديگر آن سخنان به دهان بازنخواهند گشت ، بنابراين در حضور كساني كه به آنها عشق ميورزي ،‌ كلماتت را خوب انتخاب كن ...


سخن روز :  امروز را برای ابراز احساس به عزیزانت غنمینت بشمار شاید فردا احساس باشد اما عزیزی نباشد ...

شاخه گلی هدیه به مادر

مرد مقابل گل فروشی ايستاد.او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر ديگری بود سفارش دهد تا برايش پست شود .. .

وقتی از گل فروشی خارج شد ٬ دختری را ديد که در کنار درب نشسته بود وگريه می کرد.

مرد نزديک دختر رفت و از او پرسيد : دختر خوب چرا گريه میکنی ؟

دختر گفت : می خواستم برای مادرم يک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است ...

مرد لبخندی زد و گفت : با من بيا٬ من برای تو يک دسته گل خيلی قشنگ می خرم تا آن را به مادرت بدهی...

وقتی از گل فروشی خارج می شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضايت بر لب داشت.

مرد به دخترک گفت : می خواهی تو را برسانم ؟

دختر گفت نه ، تا قبر مادرم راهی نيست ...!

مرد ديگرنمی توانست چيزی بگويد٬ بغض گلويش را گرفت و دلش شکست...

طاقت نياورد٬ به گل فروشی برگشت٬ دسته گل را پس گرفت  و ۲۰۰ کيلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هديه بدهد ...

با سپاس از خانم اکرم سادات بهشتی


جمله روز :   به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری، شاخه ای از آن را همين امروز به من هديه کن. شکسپير

حماقت

روزی روزگاری در روستایی در هند؛ مردی به روستایی‌ها اعلام کرد که برای خرید هر میمون 20 دلار به آنها پول خواهد داد.

 

روستایی‌ها هم که دیدند اطراف‌شان پر است از میمون؛ به جنگل رفتند و شروع به گرفتن‌شان کردند  و مرد هم هزاران میمون به قیمت 20 دلار از آنها خرید ولی با کم شدن تعداد میمون‌ها روستایی‌ها دست از تلاش کشیدند…

به همین خاطر مرد این‌بار پیشنهاد داد برای هر میمون به آنها 40 دلار خواهد پرداخت.

با این شرایط روستایی‌ها فعالیت خود را از سر گرفتند. پس از مدتی موجودی باز هم کمتر و کمتر شد تا روستایی‌ان دست از کار کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشتزارهای‌شان رفتند.

این بار پیشنهاد به 45 دلار رسید و در نتیجه تعداد میمون‌ها آن‌قدر کم شد که به سختی می‌شد میمونی برای گرفتن پیدا کرد.

این‌بار نیز مرد تاجر ادعا کرد که برای خرید هر میمون 100 دلار خواهد داد ولی چون برای کاری باید به شهر می‌رفت کارها را به شاگردش محول کرد تا از طرف او میمون‌ها را بخرد.

در غیاب تاجر، شاگرد به روستایی‌ها گفت: «این همه میمون در قفس را ببینید! من آنها را هر یک 80 دلار به شما خواهم فروخت تا شما پس از بازگشت مرد آنها را به 100 دلار به او بفروشید.»

روستایی‌ها که احتمالا مثل من و شما وسوسه شده بودند پول‌های‌شان را روی هم گذاشتند و تمام میمون‌ها را خریدند...

البته از آن به بعد دیگر کسی مرد تاجر و شاگردش را ندید و تنها روستایی‌ها ماندند و یک دنیا میمون...!!!


جمله روز :  دو چيز را پاياني نيست : يکي جهان هستي و ديگري حماقت انسان . البته در مورد اولي مطمئن نيستم!!! آلبرت انيشتين

آدمی ساخته افکار خوییش

مردی از یکی از دره های پیرنه در فرانسه می گذشت ، که به چوپان پیری برخورد.

غذایش را با او تقسیم کرد و مدت درازی درباره ی زندگی  صحبت کردند .

بعد صحبت به وجود خدا رسید .

مرد گفت : اگر به خدا اعتقاد داشته باشم باید قبول کنم که آزاد نیستم و مسوول هیچ کدام از اعمالم نیستم . زیرا مردم می گویند که او قادر مطلق است و اکنون و گذشته و آینده را می شناسد...

چوپان ناگهان و بی مقدمه زیر آواز زد و پژواک آوازش دره را آکند !

بعد ناگهان آوازش را قطع کرد و شروع کرد به ناسزا گفتن به همه چیز و همه کسی !!!

صدای فریادهای چوپان نیز در کوهها پیچید و به سوی آن دو بازگشت .

سپس چوپان گفت : زندگی همین دره است ، آن کوهها ، آگاهی پروردگارند ؛ و آوای انسان ، سرنوشت او

آزادیم آواز بخوانیم یا ناسزا بگوئیم ، اما هر کاری که می کنیم ، به درگاه او می رسد و به همان شکل به سوی ما باز می گردد .

خداوند پژواک کردار ماست ... 

پائولو کوئیلو


جمله روز :  آدمی ساخته‌ی افکار خویش است فردا همان خواهد شد که امروز می‌اندیشیده است. (مترلینگ)

کولیس و ریزسنج

آزمایش 1: اندازه گیری

موضوع آزمایش: آشنایی با برخی از ابزارهای اندازه گیری

هدف: اندازه گیری ابعاد اجسام کوچک

مقدمه

برای اندازه گیری مستقیم بعضی از کمیت ها می توان از ابزارهای ویژه ای استفاده کرد. مثلاً برای اندازه گیری طول از متر، برای اندازه گیری جرم از ترازو، برای اندازه گیری وزن از نیروسنج، برای اندازه گیری دما از دماسنج، و غیره استفاده می شود. برای اندازه گیری کمیت هایی با اندازه های مختلف نمی توان از یک ابزار مشخص استفاده نمود. مثلاً برای اندازه گیری طول، عرض و ارتفاع یک اتاق می توان از متر نواری استفاده کرد. درحالی که برای اندازه گیری طول و عرض یک ور کاغذ بهتر است از خط کش استفاده شود. به دلیل نازک بودن کاغذ اندازه گیری ضخامت آن با خط کش امکان پذیر نیست. درچنین مواردی از ابزارهایی استفاده می شود که بتواند کسر کوچکی از میلی متر را اندازه بگیرد.در این آزمایش چند وسیله اندازه گیری و طرز کار آنها آموزش داده می شود.

الف آشنایی با کولیس و طرز کار آن

ادامه نوشته

بررسی حرکت نوسانی آونگ ساده

موضوع آزمایش: بررسی حرکت نوسانی آونگ ساده.

هدف: تعیین شتاب گرانش(g) زمین با استفاده از آونگ ساده.

مقدمه

اونگ ساده به دستگاهی شامل جرم نقطه ای اتلاق می شود که به نخ بی جرمی متصل شده و در صفحه ای قائم حرکت رفت و برگشتی انجام می دهد. در عمل گلوله ای کوچک که به رشته نخی سبک متصل شده باشد، آونگ ساده تلقی می شود.

وسایل مورد نیاز

ادامه نوشته

اندازه گیری ضریب اصطکاک برای سطوح مختلف

عنوان: اندازه گیری ضریب اصطکاک برای سطوح مختلف

هدف آزمایش  :  تعیین ضریب اصطکاک ایستایی وجنبشی سطح افقی و شیبدار

مقدمه

قوانین اصطکاک : اصطکاک نیرویی است که با حرکت دو سطح نسبت به هم مخالفت می‌کند. مقدار این نیرو متناسب است با نیروی عمودبرسطح بین دو جسم. در مدل‌های ساده‌شده، اصطکاک را در دو دستهٔ اصطکاک جنبشی و اصطکاک ایستایی رده‌بندی می‌کنند.نیروی اصطکاک ایستایی fsوقتی دو جسم نسبت به هم ساکن‌اند به هر یک از دو جسم وارد می‌شود و دقیقاً مخالف نیرویی است که می‌خواهد دو جسم را نسبت به هم بلغزاند. این نیرو مقدار بیشینه‌ای دارد که با نیروی عمودبرسطح متناسب است     :                                              Fs,max=μs N

نیروی اصطکاک علاوه بر نیروی عمودی به جنس سطح و جسم نیز بستگی دارد. به طوری که سطح ناصاف دارای اصطکاک بیشتری است. اثر جنس جسم و سطح را در اندازه نیروی اصطکاک که ضریب تناسب بین نیروی اصطکاک و نیروی عمودی است نشان می دهند و به ضریب اصطکاک موسوم است. بنابراین هرعاملی که موجب کاهش یا افزایش مقدار نیروی عود بر سطح شود، نیروی اصطکاک را هم به همان نسبت کاهش یا افزایش می دهد. زمانی که به جسمی نیرو وارد می کنید ولی جسم حرکت نمی کند درحقیقت نیرویی که شما وارد می کیند از نظر اندازه با نیروی اصطکاک هم اندازه می باشد و وقتی که نیروی وارده را زیاد کنید نیروی اصطکاک هم زیاد می شود تا زمانی که اگر نیروی وارده از شما برجسم از بیشینه نیروی اصطکاک بین جسم و سطح (اصطکاک درحال سکون) بیشتر شود آن گاه جسم شروع به حرکت خواهد کرد که این نیروی اصطکاک جنبشی مقدارش ثابت و برابر با fk=μkN است.  ولی وقتی که جسم به حرکت درآمد برای ادامه حرکت می بینیم به نیروی کمتری نیاز داریم. یعنی μk معمولاً کوچک ‌تر از μs است.

وسایل آزمایش  :   سطح صاف و سطح  شیبدار چوبی متحرک ، جسم به جرم m1، جسم به جرم m2،  پایه نگهدارنده ،  نخ متصل کننده دو جرم ، ترازو، جسم چوبی، قرقره ،  یک کفه

آزمایش اندازه گیری ضریب اصطکاک:

نیروی اصطکاک همواره با نیروی عمودی که از طرف جسم بر سطح اتکای آن وارد می‌شود، متناسب است. نیروی عمودی که گاهی نیروی بار نیز گفته می‌‌شود، نیرویی است که هر جسم در راستای عمود بر سطح تماس خود به جسم دیگر یا به سطح اتکای خود وارد می‌‌کند. این نیرو از تغییر کشسان اجسام در تماس ناشی می‌‌شود. مثلا در مورد جسمی ‌که روی یک میز افقی به حالت سکون قرار دارد یا روی آن می‌‌لغزد، بزرگی نیروی عمودی با وزن جسم برابر است. چون جسم شتاب  قائم ندارد، لذا باید میز نیز نیرویی به طرف بالا بر آن وارد کند که بزرگی آن با کشش رو به پائین وارد بر جسم از طرف زمین ، یعنی با وزن جسم ، برابر است.بیشترین مقدار نیروی اصطکاک با کمترین نیروی لازم برای شروع به حرکت جسم برابر است. وقتی که حرکت شروع شد، معمولا نیروی اصطکاک بین سطوح کاهش پیدا می‌‌کند و نیروی کمتری برای یکنواخت ماندن حرکت لازم است. همچنین گفتیم که بزرگی نیروی اصطکاک با نیروی عمود بر سطح از طرف جسم متناسب است. ضریب تناسبی که این رابطه تناسب را به تساوی تبدیل می‌‌کند،ضریب اصطکاک  نام دارد. ضریب اصطکاک به عوامل مختلفی چون جنس ماده ، پرداخت سطحی ، فیلمهای سطحی ، دما و میزان آلودگی سطح بستگی دارد. در این آزمایش سعی داریم در مورد چند سطح مختلف ضریب اصطکاک را محاسبه کنیم. 

اندازه گیری ضریب اصطکاک سطح افقی

در این آزمایش روش کار به این صورت است که مکعبی از جسم مورد نظر را که می‌‌خواهیم ضریب اصطکاک آن را تعیین کنیم، به ریسمانی بسته و آن را روی یک سطح افقی (مانند سطح روی یک میز) قرار دهیم. به انتهای دیگر ریسمان که از لبه میز آویزان شده است، کفه‌ای وصل می‌‌کنیم. همچنین در لبه میز قرقره‌ای قرار می‌‌دهیم و ریسمان را از روی شیار قرقره عبور دهیم تا به راحتی حرکت کند. حال بر روی کفه تعدادی وزنه قرار می‌‌دهیم و با انگشت خود ضربه‌های کوچکی به میز می‌‌زنیم تا مکعب شروع به حرکت کند. همچنین بر روی مکعب وزنه‌ای با جرم معین قرار داده شده است.

در لحظه شروع به حرکت نیرویی که از طرف وزنه‌های داخل کفه اعمال می‌‌شود، با بیشترین مقدار نیروی اصطکاک (یعنی نیروی اصطکاک ایستایی) برابر است. وزنه‌ای که روی مکعب قرار دارد، نیرویی عمودی برابر با نیروی وزن خود بر مکعب وارد می‌‌کند. بنابراین ضریب اصطکاک برابر است با نسبت نیرویی که از طرف وزنه‌های موجود در کفه وارد می‌‌شود، بر نیروی عمودی.

نتیجه: برای اینکه مقدار μ_s را با دقت بیشتر بدست ‌آوریم، می‌‌توانیم منحنی نیروی وزنه ها را بر حسب نیروی عمودی رسم نموده و از شیب آن μ_s را پیدا کنیم. برای این کار باید آزمایش را به تعداد دفعات مختلف انجام دهیم و نموداری با داده‌های مختلف رسم کنیم. اگر همین آزمایش را برای مکعب‌هایی با جنسهای مختلف انجام دهیم، ملاحظه می‌‌کنیم که μ_s ضریب اصطکاک ایستایی متناسب با جنس مکعب تغییر می‌‌کند.

اندازه گیری ضریب اصطکاک روی سطح شیبدار

هر سطحی با افق زاویه بسازد، سطح شیبدار گفته می‌‌شود. اگر جسمی ‌بر روی سطح شیبدار قرار داده شود، تحت اثر نیروهای وزن جسم ، واکنش عمودی سطح شیبدار و نیروی اصطکاک بین دو سطح تماس قرار می‌‌گیرد و جسم تحت اثر برآیند این نیروها حرکت می‌‌کند.

بنابراین برای انجام این آزمایش یک مکعب چوبی به جرم معین را روی سطح شیبدار قرار داده و آن را بوسیله یک تکه نخ و یک قرقره به وزنه‌ای که در داخل کفه‌ای قرار دارد و آویزان است، وصل می‌‌کنیم. به این ترتیب ضریب اصطکاک که با \tg θ برابر است، قابل اندازه گیری خواهد بود. این آزمایش را چند بار تکرار می‌‌کنیم و به این ترتیب μ_s مناسبی را انتخاب می‌‌کنیم.

 اندازه گیری ضریب اصطکاک جنبشی : برای این کار مکعب چوبی را روی سطح شیبدار قرار داده و به تدریج زاویه سطح شیبدار را تغییر می‌‌دهیم تا اینکه قطعه چوب با یک ضربه کوچک با حرکت یکنواخت و ثابت روی سطح حرکت کند. (در ضمن شیب دادن به سطح مرتبا به مکعب ضربه‌های کوچک وارد می‌‌کنیم) سپس زاویه سطح شیبدار را بوسیله نقاله اندازه می‌‌گیریم .

روش انجام آزمایش :

ادامه نوشته

قیر

قیر جسمی هیدروکربنی است به رنگ سیاه تا قهوه‌ای تیره که در سولفید کربن و تتراکلرید کربن کاملاً حل می‌شود. قیر در دمای محیط، جامد است. اما با افزایش دما، به حالت خمیری درمی‌آید و پس از آن مایع می‌شود.

انواع قیر:

 قیر دمیده :  از دمیدن هوای داغ به قیر خالص در مرحله آخر عمل تصفیه به دست می‌آید. در این فرآیند، هوای داغ با دمای ۲۰۰ تا ۳۰۰ درجه سانتی‌گراد توسط لوله‌های سوراخ‌دار به محفظه حاوی قیر دمیده می‌شود. در اثر انجام این فرآیند، اتم‌های هیدروژن موجود در مولکول‌های هیدروکربورهای قیر، با اکسیژن هوا ترکیب می‌شود و با تشکیل آب، عمل بسپارش اتفاق می‌افتد.قیر دمیده نسبت به قیر خالص دارای درجه نفوذ کمتری است، درجه نرمی بیشتری دارد و حساسیت کم تری نسبت به تغییرات دما دارد. این نوع قیر بیشتر در ساختن ورق‌های پوشش بام، باتری اتومبیل و اندودکاری مورد استفاده قرار می‌گیرد. علامت اختصاری قیر دمیده R می‌باشد. مثلا قیر۸۰/۲۵ R به معنای قیر دمیده با درجه نرمی ۸۰ و درجه نفوذ ۲۵ می‌باشد.

قیر مخلوط یا محلول

قیر مخلوط به مخلوطی از قیر و یک حلال مناسب (مثلاً نفت سفید یا بنزین) گفته می‌شود. این قیر در درجه‌حرارت محیط مایع است و یا با حرارت کمی به مایع تبدیل می‌شود. قیر مخلوط در انواع آسفالت‌های پوششی و ماکادامی مورد استفاده قرار می‌گیرد. سرعت گیرش یا سفت شدن این نوع قیر بستگی به نوع محلول دارد. به‌طور مثال به دلیل سرعت بالای تبخیر بنزین، قیر حل شده در بنزین سریع‌تر سفت می‌شود. این قیر، اصطلاحا قیر تندگیر (RC) نامیده می‌شود. همچنین قیرهایی که در نفت حل شده‌اند، قیر کندگیر (MC) نامیده می‌شوند و به قیرهایی که در نفت گاز یا نفت کوره حل شوند، نفت دیرگیر (SC) گفته می‌شود. قیرهای محلول بر اساس درجه گرانروی‌شان درجه‌بندی می‌شوند.

قیر امولسیون

قیر امولسیون با مخلوط کردن قیر و آب و یک ماده امولسیون‌ساز به‌دست می‌آید. مقدار ماده امولسیون ساز بسیار کم و در حدود ۰٫۳ تا ۰٫۵ درصد وزن قیر می‌باشد. مقدار آب مصرفی این نوع قیر در حدود ۳۰ تا ۵۰ درصد وزن قیر می‌باشد.[۱۱]ماده امولسیون‌ساز معمولاً یک نمک قلیایی اسیدهای آلی یا نمک آمونیم است که باعث باردار شدن ذرات قیر می‌شود. به این ترتیب ذرات قیر در اثر بار القایی یکدیگر را دفع می‌کنند و به‌صورت کره‌هایی با قطر یک‌صدم تا یک‌هزارم میلی‌متر در آب شناور می‌شوند. [۲]استفاده از این نوع قیر، باعث کاهش آلایندگی محیط زیست می‌شود و چون از نفت یا حلال‌های قابل اشتعال استفاده نمی‌شود، خطر اشتعال در حین حمل و نقل قیر کاهش می‌یابد. از قیر امولسیونی برای آسفالت سرد در محیط‌های مرطوب یا برای عایق کاری استفاده می‌شود که در این صورت باید دوباره به آن آب اضافه کرد و محتوای آن را به حدود ۶۵ درصد رساند.

مشخصات قیر

۱-درجه نفوذ: آزمایش درجه نفوذ برای تعیین سختی قیر مورد استفاده قرار می‌گیرد. در این آزمایش از یک سوزن استاندارد تحت اثر بار ۱۰۰ گرمی در مدت ۵ ثانیه به داخل قیر در دمای ۲۵ درجه نفوذ می‌کند. مقدار نفوذ برحسب دهم میلی متر درجه نفوذ نامیده می‌شود. هر چه درجه نفوذ کم تر باشد قیر سخت تر است.

۲-گرانروی : هر چه کند روانی قیر بیش تر باشد خواص جامد بیش تری از خود نشان می‌دهد. واضح است در دماهای بالاتر کند روانی کم تر است. این مشخصه قیر با دستگاه سی بولت فیورل و یا به روش کینماتیکی اندازه گیری می‌شود.

۳-درجه اشتعال: درجه اشتعال دمایی است که اگر قیر به آن دما برسد، گازهای متصاعد از آن با نزدیک شدن شعله، مشتعل می‌شوند و در سطح آن شعله به وجود می‌آید. حداکثر دمایی که می‌توان قیر را در کارگاه گرم کرد به درجه اشتعال محدود می‌باشد.

۴-افت وزنی : افت وزنی قیر در دمای بالا، در اثر تبخیر قسمتی از روغن‌ها و ترکیبات نفتی آن می‌باشد. این مشخصه نیز از خواص مهم قیر است. افت وزنی قیر در اُوِن در دمای ۱۶۳ درجه سانتی گراد و در مدت ۵ ساعت (شرایط تقریبی پخت آسفالت) اندازه گیری می‌شود.

۵-شکل پذیری یا انگمی : اگر نمونه‌ای از قیر با سطح مقطع ۱ سانتی متر مربع را با سرعت ۵ سانتی متر/دقیقه بکشیم، مقدار افزایش طول نمونه را قبل از پاره شدن خاصیت انکمی قیر گویند.

۶-درجه خلوص : می‌دانیم حلال قیر تترا کلرور کربن و سولفور کربن است. بنابراین اگر نمونه‌ای از قیر را در هر یک از این مواد حل کنیم، ناخالصی‌های آن باقی می‌ماند و از آن جا درجهٔ خلوص قیر را می‌توانیم تعیین کنیم. درجه خلوص عبارت است از: (وزن نمونه قیر) ÷ [(وزن ناخالصی) - (وزن قیر)]

۷-درجه نرمی : درجه نرمی دمایی است که با رسیدن قیر به آن دما، قیر از حالت جامد به حالت روان در می‌آید. هرچه درجه نرمی قیر بیش تر باشد، حساسیت کم تری نسبت به تغییرات دما دارد. درجه نرمی قیرهای معمولی حدود ۶۰ تا ۷۰ می‌باشد.